سیده رستاسیده رستا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

رستای بی همتای من

روزهای پایانی یازده ماهگی فرشته ی کوچولوی من

1392/6/16 17:29
نویسنده : مامان
427 بازدید
اشتراک گذاری

 

عزیزدلم روزهای پایانی یازده ماهگی رو داریم پشت سر میگذاریم و سه روز دیگه وارد دوازدهمین ماه میشی وای چقدر سریع گذشت و کم کم داری یک ساله میشی عزیز جگر گوشه من ،توی این ماه کلی کارهای تازه انجام دادی و همچنان ادامه داره و ما رو به ذوق میاره.وقتی توی کالسکه نشستی سرت رو میگذاری روی دستت و به خواب میری و اگر بخوام تو رو بغل کنم و سر جات بگذارم بیدار میشی و می خوای که بشینی،اولین بار که این حالت رو دیدم خیلی برام جالب بود و کلی خندیدم.

ببین چقدر عکسات بامزه هستند قربونت برم :

 

دیگه برات بگم مامان جون که کم کم داری سعی میکنی بایستی،دسته مبل رو میگیری و می خوای که بلند شی و هر وقت تو رو توی تخت میذارم دستت رو به نرده ها میگیری و بدون کمک می ایستی.

عزیزدلم اینجا رو بدون کمک ایستادی فدات شه مامان الهی.

 

 

راستی عاشق بطری آّب معدنی هستی و اونو توی دست میگیری و مدت زیادی خودت رو با اون سرگرم میکنی علاقه وافری هم به تبلیغات تلویزیون داری مخصوصا آهنگ پیامهای شبکه آی فیلم ،هر جای خونه که باشی بر میگردی و نگاه میکنی و اگر هم توی اتاق باشی و صدای پیام رو بشنوی سرت رو می چرخونی و دنبال صدا می گردی،در ضمن یه چیزی هست که منو ناراحت می کنه و اون بد غذا شدنت هست عزیزم ،آخه مامان جون ،چرا اینقدر واسه غذا خوردن بازیگوشی میکنی، سعی میکنم غذاهای سالم و مقوی واست درست کنم بعد تو اونا رو نمی خوری خیلی ناراحت میشم ،بخور مامانم باشه،آفرین به دخترم ملوس خودم.

مامان جون ماست خوردی آره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟لبخندچشمک

 

توی هواپیما هم دست از سر بطری بر نداشتی عزیزم.

دیدی عکسات رو عزیزم؟!!

 

دختر مهربونم وقتی بهت میگم مامان رو نازی کن با یک صدای ناز و آهسته دستای ظریفت رو روی صورتم میکشی و اگر هم موهامو محکم گرفته باشی اونا رو آروم رها میکنی.

قبلا گفتم باز میگم تو دختر فوق العاده ای هستی عزیزم.

 

همین امروز یه کار قشنگ انجام دادی ،بابایی تو رو نشوند روی مبل و طبق معمول خواستی که به حالت چهار دست و پا حرکت کنی دوتایی حواسمون بهت بود،اما یک لحظه مکث کردی و خطر رو حس کردی که اگر حرکت کنی می افتی،در کمال تعجب من و بابا، یه دونه از پاهات رو روی زمین گذاشتی و با دستت دسته مبل رو گرفتی و بعد پای بعدی رو خیلی با احتیاط به زمین گذاشتی کلی ذوق زده شده بودم  مامان جون،ماشاالله بهت که اینقدر باهوشی، الان دیگه خیلی چیزا رو متوجه میشی و عکس العمل نشون میدی عزییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییزم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله مهسا
15 شهریور 92 15:02
قربون خوابیدنت بشم خوابهای خوب ببینی همیشه ناز من زود به زود بیا ببینمت