سیده رستاسیده رستا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

رستای بی همتای من

دالی رستاااااااااااااااا

1392/10/10 7:39
نویسنده : مامان
440 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام فرشته کوچولوی من این روزها شیرین بازیهات خیلی زیادتر شده و کلی مارو  سر ذوق میاره عزیزدلم هر روز کلی چیز یاد میگیری و یه عالمه بازیگوشی میکنی،یکی اینکه وقتی من نشستم دستت رو روی شانه های من میگذاری و از پشت سر بلند میشی و سرت رو به نشونه دالی این ورو اون ور میکنی

از هر چیزی استفاده میکنی تا دالی بازی کنی از شال من،چادر نماز و حتی سفره ،عزیز مامانچشمک

 وقتی که روی زمین نشستم،از پشت سرم دستت رو روی شونه هام میگذاری و با سرت دالی بازی میکنی.دختر باهوشم این حرکات رو خودت یاد گرفتی،واسه اولین بار که اینو انجام دادی خیلی ذوق کردم و خندیدم.

"به دالی میگی دان "

 عزیزم

این عکس رو گذاشتم تا نمونه ای از دالی بازیت رو  ببینی دختر گلم.

 

رستایی کجایی عزیزمم.قهقههتشویق

 

 

 عزیزم امشب که بعد از مدتها اومدم سراغ وبلاگ متوجه شدم که این موضوع رو قبلا نوشتم ولی فراموش کردم که از حالت پیش نویس درآرم و کلی مطلب و عکس که قبلا گذاشته بودم اصلا نیستن خیلی اعصابم بهم ریخت و ناراحت شدم،و الا این موضوع دالی بازی شما مربوط میشه به 10 آذر که من اونا رو وارد وبلاگ شما کردم.

                                     ناراحتناراحتناراحت

عزیزکم یه مدت طولانی نتونستم به وبلاگ سر بزنم امیدوارم منو ببخشی البته خودم از این تاخیر خیلی ناراحت شدم ولی بی دلیل نبود اول از همه اینکه خودم سرما خورده بودم و اصلا حال خوبی نداشتم،بعد اینکه یک هفته تهران بودم و درگیر خرید خونه و کلی گرفتاریهای مربوطه،و همچنان در رفت و آمد برا انجام دادن کارها هستم.

خوب بگذریم، مهم اینه که رستا جون من کلی کارهای جدید و منحصر به فرد یاد گرفته.

توی این ماه سینه زدن رو یاد گرفتی و دستات رو روی شکمت میگذاشتی و فقط انگشتات رو به شکم میزدی خیلی با مزه میشی وقتی این کار رو انجام میدی عزیزمممممممممممممممممممممممم.

 

 

بعضی وقتها یهو شروع به حرف زدن میکنی و کلی کلمه و حرفهای نامفهوم  رو با اون صدای زیبا و جذاب بیان میکنی اون لحظه دلم میخواد تو رو بخورم خوشگلم، از تمام اون حرف زدنها فیلم گرفتم تا در آینده اونا رو واسمون ترجمه کنی عزیزدلم،الهی مامان قربونت بشه.

عروسکات رو محکم توی بغلت میگیری فدات شم ،بعضی وقتها روی پاهات میگذاری و به تقلید از من میخوای که اونو بخوابونی  مامان جون شما خودت عروسکی  هنوز خیلی کوچولویی دختر کوچولو و زیبای من.

 

یه اتفاق خیلی مهمی که در این ماه افتاد این بود که یکی از دندونهای آسیاب سمت چپت در اومدش عزیزدلم  وقتی که اونو  دیدم و لمس کردم کلی ذوق کردم آخه خیلی بی خبر دراومد و خدا رو شکر تو رو اذیت نکرد.

 مامانم امیدوارم بتونیم از دندونهات مواظبت کنیم و اونها رو  سالم و زیبا نگه داریم.

 رستا جون من چند تا از اعضای صورتش رو میشناسه، چشم،گوش و تقریبا بینیش رو میشناسه مثلا وقتی میگم کو چشمت هر دو دستت رو به سمتچشم میبی و با انگشت اشاره فرو میکنی تو چشمت،قربونت تو برم مواظب باش،با این شعر اجزای صوتت رو یاد گرفتی:

 

این صورت منه و این چشامه                                       این دهنم،اینم که گوشامه

بعد صورت ،چشم و گوش و دهن                                  یه دماغ کوچولو میخوام من "

  

 

 راستی عزیزم  دومین یلدات هم مبارک باشه .

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله مهسا
11 دی 92 17:41
خوشکل من مراقب خودت باش مامان میگه خیلی شیطون شدی .... امیدوارم خیلی زود بتونی خودت بگی مامان منو بیشتر ببر خونه خاله مهسا خاله جون مامان میگه خیلی وقته که شما قول دادید بیاید خونمون ولی هنوز نیومدید،زود زود بیاید پیشمون.