سیده رستاسیده رستا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

رستای بی همتای من

ورودت به هفده ماهگی مبارک عزیزم

1392/11/22 23:39
نویسنده : مامان
530 بازدید
اشتراک گذاری

تقدیم به دخترم رستا تک گل باغ زندگیم

 

 

 

 

سلام دختر نازنینم،سه شنبه هفده بهمن ماه به هفده ماهگی قدم گذاشتی عزیزم،ببخشید که با تاخیر مطالب رو مینویسم.

قبلا گفته بودم که در پست بعدی یک سورپرایز برات دارم عزیزم، در ترم گذشته ئ کلاس رنگ روغن تصمیم گرفتم که طراحی کودک  رو انتخاب کنم (آخه خودمم خیلی علاقه به اینجور طرح هایی داشتم ) امیدوارم بعد که اون رو میبینی ازش خوشت بیاد و بپسندی،در ضمن ساعتش رو هم بر اساس زمان تولدت تنظیم کردم ،همون ساعت ١٣:٤٥

 این تابلو رو واسه اتاقت کشیدم عزییییییییییییییییییییییییییییزم.

 

 

 

 

عزیزدلم چند روزیه که از ورودت به ماه جدید میگذره و چند تا کار جدید  انجام میدی،اول اینکه من و بابا رو دیگه کامل صدا میزنی البته فعلا مامان رو بیشتر به زبون میاری،چند روز پیش وقتی  صبح از خواب بیدار شدی و من توی اتاق پیشت نبودم و در آشپزخانه بودم ،یهو صدات رو شنیدم که میگی مااااااامانبغل

اینقدر ذوق زده شده بودم که دویدم به سمت اتاق و تو رو بغلت کردم  و کلی ذوقت کردم،تازگی هم وقتی من سرگرم انجام دادن کاری هستم منو صدا میزنی ومیای پیشم الهی قربونت برم.

 

 

 

اینجا رو ازت پرسیدم گوشت رو نشون بده با دست اشاره کردی..........

 

 

عزیزم چشمت رو نشون میدی،قربونت بشم.

 

فلش کارتها و کتاب حیوانات رو که برات توضیح میدم چند تاشون رو یاد گرفتی،آقا شیر و گاو و گوسفند  رومیشناسی و وقتی که بهت میگم آقا شیره چی میگه میگی هوووووووووووووو  صدات رو کلفت میکنی و لبت رو جمع میکنی  خیلی بامزه میگی اووووووووووووووووووووووو الهی فدات شم عزیزم.

 قلبقلبماچ

خدارو شکر غذا خوردنت خیلی بهتر شده و نسبت به قبل بهتر غذا میخوری،راستی پیکو تک شیری رو هم دوست داری و میخوری،سیب ،انار و لیمو شیرین رو هم خیلی دوست داری دختر ماهم.

 مامان جون دیگه حسابی بزرگ شدی و هر چیزی میگم متوجه میشی و میفهمی،راستی بگم که سریال باغ سرهنگ رو که از شبکه تهران پخش میشه رو خیلی دوست داری و مثل آدم بزرگها نگاه میکنی نفس مامان.

چند شب پیش که میخواستیم بریم بیرون،ماه رو بهت نشون دادیم و خیلی سریع یاد گرفتی،سوار ماشین که شدیم همینطور که صندلی عقب توی کرییرت بودی یهو با دست به آسمان اشاره کردی و گفتی ماه خیلی تعجب زده شده بودم چون از شیشه ماشین متوجه  شدی و گفتی ماه،عزیزدلم ماه منم تویی.

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله مهسا
28 بهمن 92 21:22
سلام عزیزم چه قدر دلم برات تنگه....خداکنه زودی 7اسفند برسه من ببینمت...آفرین به مامان هنرمند که درهمه حال به فکر عروسکش هست ....به امیددیدار.........خداپشت وپناهت.. سلام خاله جونم،دستتون درد نکنه که برام پیام میگذارید منم خیلی دوستون دارم و حتما رود میام به دیدنتون