تولدت دو سالگیت مبارک وجود من

تولدت مبارک نفس زندگی ما

 

یک سال دیگه پر از خنده و شادی گذشت ،یک سال دیگه پر از نگرانیهای پدرانه و مادرانه گذشت،به سلامتی رستای نازنین ما،دو ساله شدی،امیدوارم که بهترین لحظات رو تا اینجا تجربه کرده باشی و از این پس نیز همین باشد.

 

 دو ساله شدنت مبارک دختر مهربون مهر ماهیم

 

 

 

امیدوارم کارت تولدی رو که واست درست کردم دوست داشته باشی.

 

 

 

 

 

منو ببخش بابت تآخیر طولانی عزیزم،در واقع از خاله مهسا جون  که گله کردند که  چرا عکس و مطلب نذاشتم  و چند تا از دوستام ،معذرت میخوام خیلی درگیر بودم و نتونستم به موقع بنویسم.

 

 

 عزیزدلم تولدت روز دوشنبه 21 مهر ماه روزعید غدیر برگزار شد،به دلیل یک سری مسائل نتونستم روز پنج شنبه هفدهم واست جشن بگیرم.

 

 

از شانزده مهر،هفته جهانی کودک به مدت یک هفته شروع شد و روز تولدت هم مصادف بود با روز کودک که همه ایران واست جشن گرفتن مگه نه عزیزم،چه تقارن خوب و جالبی.

 

 

 

 روز پنج شنبه که تولدت بود و  نشد واست جشن بگیریم،به ابتکار بابا جون  روی یه کیک کاکائویی کوچولو شمع دو سالگیت رو فوت کردی و کادوی خوشگلت که ماشین شارزی بود رو هدیه گرفتی. 

 

 

 

 

فدای اون خنده خوشگلت بشم عزیزممممممممممممم. 

 

 

 

 

 

خوب بریم سراغ جشن تولد،چند تا از دوستان رو دعوت گرفتیم ،خیلی از کسانی رو که دعوت کرده بودم مهمان داشتن و نیومدند و اونایی که اومده بودند بچه های زیر یک سال داشتند و به راحتی نمیشد عکس گرفت اما باز هم خوش گذشت.

 

 

 

  توی عکسهات تازه از خواب بیدار شده بودی و یه کم اخمو بودی و نمی خندیدیییییییییییییی.

 

 

 

 

 

عزیزدلم اینجارو اخم کرده بودی چون نمی خواستی کلاه بوقیتو سرت بگذاری،از دست توی وروجک.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

این ماشین هم هدیه تولد شماست از طرف من و بابا.چقدر خوشگله مگه نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دوستش داریییییییی عزیزم ؟

 

 

 

 

 

 

اینم هدایای رستا جون،اون پاکت آبیه هدیه مامانی که یه کارت هدیه  هست،اون پاکت که عکس عروسک باربی هست هدیه خاله سمیه هست که اونم کارت هدیه هستش البته به علاوه یه گربه تامی که تقلید صدا میکنه،هدیه خاله مهسا هم یه پارک کودک یا همون کلبه هست که چون بزرگ هست عکسشو به تنهایی میگذارم،اون پاکت مشکی هم هدیه مادر هست، خاله مرضیه عزیز هم کارت هدیه به شما هدیه دادند،دستتون درد نکنه مامانی و خاله جونها و دست همگی درد نکنه.

اینها رو گفتم تا یادت بمونه،بعد که بزرگ شدی بدونی عزیزم.

 

 

 

 

 

 

 اینم هدیه خاله مهسا جون.چه خوشگلههههههههههههههههههههه.

 

 

 

 

 

 

 

مجبور شدم از فیلمهایی که گرفته شده بود عکس بگیرم عزیزم تا فوت کردن شمعتو ببینی.

 

 

 

 

 

 

 

 

بعد از اینکه شمعتو فوت کردی با انگشت به کیکت ناخنک زدی و میخوردی نوش جووووووووونت عزیزم ،اینم آقا متین هستش که کنار شما ایستاده و در حال خوردن،هم هم هم  

 

 

 

اول بگم که واسه پذیرایی عصرانه چه چیزای رو آماه کرده بودم،پاپ کورن با دستپخت خودم،سالاد میوه، شکلات،کاپو چینو و چای.

 

 

 خوب حالا بریم سراغ میز شام،برای شام هم سالاد ماکارونی،سالاد الویه و فلافل درست کرده بودم ،واسه دسر هم زله بستنی طالبی و پرتقال،زله انار و سیب. 

 

 

 

 

 

 

 

خودم تولدت رو با تم میکی موس تزیین کردم،دوستش داشتی دختر نازم. 

 

 

باز هم با مامان توی عکس گرفتن همکاری نکردی و من به سختی تونستم چند تا عکس بگیرم فقط خداروشکر میکنم که یک هفته قبل از تولد به آتلیه رفتیم و ازت عکس گرفتیم.

 

 

بریم سراغ چیزهای جدیدی که توی ماه قبل یاد گرفتی،اول از همه اینکه با شیرین زبونیهات دل همه رو میبری و وقتی اینجوری حرف میزنی دلم میخواد تو رو بخورم قربونت برم .

 

 

چند تا چیز هست که دقیق تلفظ میکنی مثل:انار،ماست،آب،سیب،قطار،شیشه شیر،کارد،کارت،،جوجه،پارک،به آناناس هم میگی آناس عزیزکم.

 

هر چیزی هم میگیم مثل طوطی تکرار میکنی.

وقتی چیزی رو میخوری که طعم خاصی داره میگی تنده ...........تنده

قربون اون تعجب کردنت بشم عزیزم،یه وقتایی  که از چیزی تعجب میکنی میگی ا،یا اینکه وقتی روی زمین چیزی رو میریزی دستت رو میزنی به صورتت و میگی وای وای،خیلی این کارت بامزست.

 

 

عاشق خوردن چایی هستی و دقیق حرکات ما رو هنگام چای خوردن تکرار میکنی،مثل ما با یک دست استکان رو بر میداری و یه کم ازش میخوری و دوباره میگذاری توی سینی،همین کار رو  چند بار تکرار میکنی تا چاییت تموم شه،البته منم سعی میکنم چای سبز رو بیشتر درست کنم  چون شما هم با ما در خوردن چایی شریک شدی و میخوام که حداقل یه خواصی برات داشته باشه.

 

 

موقعی که اذان پخش میشه یا صدای خوندن قرآن میاد میگی الله،حتی گنبد مسجد رو هم که میبینی میگی الله.

 

 

یه مدت هست که دارم باهات تمرین میکنم که دستشویی رفتن رویاد بگیری و دیگه پوشک نشی،تا حدودی یه چیزایی رو یاد گرفتی و چند ساعت رو بدون پوشک میگذرونی،البته شب تا صبح رو که بدون پوشک میخوابی و اتفاقی هم نمیافته،در کل زیاد عجله ای واسه اینکار ندارم فعلا فقط با صحبت کردن در موردش سعی میکنم که باهات کار کنم ، تا کامل بتونی درک کنی.

 

 

از زمانیکه دو ساله شدی دیگه خوردن شیر خشک هم متوقف شده و فقط شیر پاستوریزه میخوری و بهانه ای هم نمیگیری،فقط مونده شیشه شیرت که اونم خیلی کمتر استفاده میشه،خدارو شکر که نه ماه  شیر خودمو خوردی ،همون نه ماه واسه ایمنی بدنت خوب بود عزیزم،بازهم خدا رو شکر میکنم که ایمنی و مقاومت بدنت خوب هستش و کمتر مریض میشی،آخه دیدم بچه هایی رو که کامل شیر مادر رو خوردن و زیاد سرما میخورن،الهی که هیچوقت هیچ بچه ای مرض نشه و همیشه همه بچه ها سالم باشند.

 

آمین

 

 

دوست دارم تمام زندگیه من