سیده رستاسیده رستا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

رستای بی همتای من

پایان بیست و ششمین ماه

1393/9/16 23:45
نویسنده : مامان
660 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام دختر قند عسلم.

 

سلام عشق مامان.

 

سلام فرشته من.

 

 

ورود به ماه جدید رو بهت تبریک میگم عزیزم،این ماه هم روز هفدهم روز دوشنبه بود،دقیق همون روزی که متولد شدی.

 

 

 

 

 اولین بارندگی که  اتفاق افتاد دوتایی رفتیم بیرون و شما هم کلی زیر بارون بازی کردی و خوشحال بودی.

 

 

 

ماه گذشته مصادف بود با محرم،و تو یک محرم دیگرو پشت سر گذاشتی،یادم میاد اولین مراسم عزاداری که از تلویزیون در ین شروع محرم پخش شد شروع کردی به سینه زدن و گفتی لالا، خودت متوجه شدی که باید سینه بزنی، در کل به تمام آهنگها و موزیکهایی که پخش میشه فعلا میگی لالا،حتی  سی دی قاصدک رو که از کامپیوتر واست میگذارم. 

 

 

خوب بریم سراغ موضوعات و مباحث این پست:

 

 

عزیزدلم،تمام تلاشم این هست که بتونم زودتر تو رو از پوشک شدن نجات بدم،خیلی زیاد هم در این رایطه باهات صحبت کردم و واست توضیح دادم،البته کاملا متوجه میشی که من چی میگم و حتی وقتی هم که پوشک هستی اشاره میکنی .............ولی موقع عمل،بعد از اتمام کار خبرشو به من میدی،با دکتر که صحبت کردم گفتش که جای نگرانی نداره و آموزش خودتون رو ادامه بدید،وقتش ک برسه کاملا متوجه میشه و بهتون میگه،ناگفته نماند که یه مدت هستش که بهتر شدی و قبل از انکه اتفاقی بیافته منو خبر دار میکنی.

 

 

 

 

 

اینجارو ببین!!!!!!!!چه بلایی بر سر کلبه بازیت آوردی؟؟!! به قول خودت فااااااااااااااااااای!!!!!!!!!1

 

 

 

دختر خوش سیمای من،ماه قبل هم چند تا جمله و کلمه جدید یاد گرفتی،معانی تمام حرفها و جمله ها رو متوجه میشی ولی هنوز به صراحت اونها رو بیان نمیکنی،مطمئنم که همه چیزو میفهمی کاملا مشخصه از عکس العملهات،ان شاالله هر چه زودتر با اون زبون شیرین و بانمکت صحبتهای شیرین کنی نفس من.

 

 

 

 

 

 

کلمات و جملات جدیدی رو که یاد گرفتی:::::

کارهای جدیدی رو که انجام میدی ::::::

 

بابا خوابه،مامان خوابه،رستا خوابه و در کل  اسم هر کسی رو که بلدی موقع خوابیدن میگی خوابه،مثلا یه عروسک داری که دائم چشماش بسته هست و خوابیده بغلش میکنی و میگی نی نی خوابه،ددر میخوام،پدام(پدرام)،اشا(متین)اسم دوستت رو اینجوری تلفظ میکنی،پاسا(پارک)،دیدم ،آره،مثلا وقتی که توپ بازی میکنی و توپت زیر میز یا مبل میره، پیداش که کردی میگی دیدم، من میخوام،انار میخوام،بیا و بده تقریبا واست یک معنی داره،هر زمان که چیزی رو میخوای بگیری یا بهت بدیم میگی بیا،جوجه،کات(کارد)،مامانی،تاب تاب،بالا،خودم (وقتی کاری رو میخوای خودت انجامش بدی میگی خودم) ،خودت ناخنگیرتو میاری و میخوای که ناخناتو کوتاه کنم ،کلمه آب رو،هم با نوشتن و هم با تصویر در هر وضعیت و شکلی میدونی،کلمه خدا رو هم تازگی یادگرفتی،الهی که خدا همیشه حافظ و نگهدارت باشه.

 

چند روز پیش که داشتم  یادداشت برمیداشتم  به محض اینکه خودکارو دستم دیدی تو هم خواستی و با خودکار  یک ( ا ) نوشتی و گفتی مامان ،آب،قربونت بشم نفسم،وقتی هم میگم بگو چشم،سرتو کج میکنی و صداتو نازک میکنی و میگی چش.

 

 

 

 

 

 

خودتو خیلی واسمون لوس میکنی ،میری روی شکم دراز میکشی و دستت رو روی صورتت میگذاری،اگر حواسم بهت نباشه خودت منو صدا میکنی و میگی مامان،بعد که پیشت اومدم لوس میشی و میخوای که منم صورتمو بچسبونم به صورتت،بعضی مواقع همزمان با این حرکتت صداهایی آروم که میگه مامان مامان ،بیا بیا...........به گوش میرسه،چند بار پشت سر هم تکرار میکنی و خودتو واسه مامان خوردنی تر میکنی عزیزممممممممم،عشقم.

 

 

خیلی  عاقل و بادرک هستی عزیزم،میدونی چرا؟؟؟؟ 

آخه هر زمان که ببینی من مشغول انجام کاری هستم تو هم میای و با اون دستای کوچولوت بهم کمک میکنی،مثلا موقع جمع آوری لباسها که اونهارو به روش خودت تا میزنی و برمیداری و میگذاری توی کشو،گردگیری(دستمال برمیداری و روی میز میکشی)،یه چیز جالب این که وقتی میخوایم از خونه بیرون بریم میری  تلویزیون و کامپیوتر رو با کلید اصلیش خاموش میکنی یا موقع خوابیدن،آخه پیش میاد که من فراموش میکنم تلویزیونو خاموش کنم شما به جای من اینکارو انجام میدی،این یعنی اینکه خودت متوجه این مسائل هستی.

 

 

 

 

 

 

وقتی جایی میخوایم بریم خودت لباسهاتو از توی کشو بر میداری،یه مدت هست خودت انتخاب میکنی چه لباسی رو بپوشی،حتما هم باید همونهارو تنت کنم،بعضی وقتها اوضاعی داریم موقع بیرون رفتن.آخه عزیزم هنوز زوده واسه انتخاب لباس،الان هوا سرده و باید لباس گرم بپوشی الان که موقع پوشیدن شلوارک نیستشخنده 

اینم بگم که خودت میتونی دست و پا شکسته جورابتو بپوشی،اما واسه بیرون آوردن به راحتی اینکارو انجام میدی.

 

 

 هزار مرتبه شکر که غذا خوردنت هم خوب شده و به روال افتاده،البته هنوز توی مسافرت یه کم بدغذا میشی،و باز هم خدارو شکر میکنم که چیزهای مفید و مقوی رو دوست داری و اهل خوردن هله هوله و این چیزهای بی خاصیت نیستی،آخه خودم سعی کردم از همون اول تورو به خوردن غذاهای سالم عادت بدم،اینقدرخوشحال میشم وقتی که میبینم عاشق خوردن پیاز،زیتون،سیر،کلم بروکلی ،انار و خرما و........هستی.

 

 

 

 

بوسبوسراضیراضی

 

 

 

 

تازگی در خونه رو هم میتونی به راحتی باز کنی و بری بیرون،چند روز قبل وقتی توی آشپزخانه داشتم غذا درست میکردم که صداتو شنیدم یه چیزهایی رو داشتی توضیح میدادی منم از دور باهات صحبت میکردم،از آشپزخانه که بیرون اومدم دیدم در خونه باز هست و دمپاییتو پوشیدی و رفتی توی پله های سمت پارک نشستی و......قه قهه اتفاقا همون روز بارندگی شده بود و کلی هوا خوب بود.

 

 

 

 

 

 

 

 

ماه قبل یه سفر به تهران رفتیم و کلی با پدرام جون بازی کردی،به همون اندازه که تو شیطون شده بودی ، پدرام هم حسابی آقا شده بود،خونشون که میرفتیم سریع میدویدی سمت  اتاق پدرام و تمام ماشینهاشو به هم میریختی،آقا پدرام هم یک دونه از اون ماشینهای خوشگلشو بهت داد،آخ جووووووووون.

 

 وقتی میخواست تکالیفشو انجام بده دفترو کتاباشو برمیداشتی،وقتی هم خاله جون داشت بهش دیکته میگفت تو هم میخواستی که مثل اون بنویسی وروجک من . 

 

 

 

 

 

 

 

 

 تهران هم توی ساختمان مامانی اینا دو تادوست پیدا کردی و کلی باهات بازی کردن و خیلی هم دوست داشتن،دوست داشتنی من،راستی اینم بگم که توی هواپیما آقای مهماندار گفت که چقدر دخترتون بامزست چند سالشه و اسمش چیه و.......... موقع پایین اومدن از هواپیما هم بوسیدت.

 

 

 

شب بود و هوا هم به شدت سرد،اینقدر بهانه گیری کردی که مجبور شدم توی این هوا بیارمت پایین و بازی کنی،اینقدر موندیم که خاله مرضیه هم از سر کار رسید و با هم رفتیم بالا.

 

 

 به خاطر شما که حوصله ات سر نره هر روز با وجود سردی هوا با ماشین خاله جون بیرون میرفتیم.

  خلاصه این یک هفته رو حسابی بازی  شیطنت کردی،نوش جونت عزیزم.

 

اینم عکسهای پر از حرف و خاطره:

 

 

 

هر جا که باشی به محض شنیدن صدای اذان میگی مامان الله و بعد میایستی و دستت رو مثل بابابه نشانه الله اکبر بالا پایین میبری،از خداوند میخوام که علاقه به خوندن نماز تا همیشه در وجودت باقی بمونه عزیزم. 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تازه از خواب بیدار شده بودیخواب آلود

 

 

 

هر جا که باشی به محض شنیدن اذان میگی مامان الله و بعد میایستی و دستت رو مثل بابا به نشانه الله اکبر بالا پایین میبری،از خداوند میخوام که علاقه به خوندن نماز تا همیشه در وجودت باقی بمونه عزیزم.

 

 

پسندها (1)

نظرات (1)

مامان کبری و دخترعمو مهشاد
20 آذر 93 17:33
سلام. وبلاگ زیبایی دارین. به ماهم سر بزنین. اگه دوست داشتین ما رو لینک کنین.