سیده رستاسیده رستا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

رستای بی همتای من

پایان سی و یک ماهگی رستایی و تولد مامان

1394/2/23 14:53
نویسنده : مامان
567 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

به هوای آرزوهایت،

اسپندی دود میکنم

که دور باشد

چشم بد

از چشمهای مهربانت.

 

 

سلام نبض زندگی من،

عشق من،رستای عزیزم،

امیدوارم خوب خوب خوب باشی و تونسته باشم تا الان با نوشتن مطالب و خاطرات تو رو خوشحال کرده باشم.

 

 

 

بابت تآخیر هم منو ببخش،آخه چند روز شیراز بودیم،واسه همین دیر تونستم مطالبتو بگذارم.

 

دومین ماه از فصل بهار هم در حال سپری کردن هستیم،ماه اردیبهشت ماه تولد من هست عزیزم،هفت اردیبهشت طبق معمول هر سال بابا جون با خرید کیک و هدیه یه جشن کوچولو گرفت و کلی خوش گذشت و بعدش هم واسه شام به رستوران سنتی صوفی رفتیم.

 

 

 

تو این ماه کلی مهمون برامون اومد،چند روز مامانی اومدن و حسابی سرگرم شده بودی و خیلی خوشحال بودی که مامانی پیشت هست.

 

چند روز هم عمه آمنه به اتفاق مادر جون به خونمون اومدن و کلی با بچه ها خوش بودی عزیزمممممممممم.

چند بار به اتفاق مهمونها به دریا رفتیم......

 

 

 

تقریبا دو هفته بعد هم خاله مهسا جون اومدن خونمون و دیگه حسابی بهت خوش میگذشت و موقع برگشتشون هم کلی ناراحت میشدی؛البته سعی میکردن که وقتی خواب هستی برن تا اذیت نشی .

دو تا هدیه خوشگل هم خاله جون واست آوردن که باهاشون مشغول شده بودی و بازی میکردی،یه گالسکه که یه عروسک داخلش بود و وسایل آشپزخانه(گاز،یخچال،ر و قابلمه و......)که خیلی ازشون خوشت اومده بود و دوستشون داشتی.

 

خلاصه اتفاقات خیلی خوبی افتاد و مناسبتهای مختلفی هم بود،روز مادر،روز پدر و روز معلم که جا داره از همین جا به مامان خودم روز مادر و روز معلم رو مجدد تبریک بگم.

واسه  روز پدر هم به اتفاق خاله جون واسه بابا و عموسجاد کادو خریدیم و به همین بهانه یه جشن کوچولو گرفتیم.

خوب خدارو شکر که ماه گذشته پر از اتفاقات خوب بود و به خوبی گذشت.

 

 

 

بریم سراغ خوش زبانی ها و کارهای جدیدت عزیزکم:

 

 

اینجا هم وروجک شده بودی و رفتی توی میز ........

 

 

 

تقریبا تمام جملات و کاربردشون رو بلدی عزیزم،مثلا دیروز حمام رفتم،امروز بریم پارک،بریم قطار، مال خودمه،خاله مهسا بیاد خوممون(به جای خونمون)،بابا رفته سر کار،آماده شیم بریم دنبالش بابا،ماشین برقی بریم،افت (پفک)مریض میشم،قند کوچولو مریض میشم(آخه هر وقت قند میخواستی بهت نمیدادم یا اینکه یه ذره کوچولو ازش میخوردی)از اون به بعد هر وقت قند ببینی میگی قند کوچولو مریض میشم.

 

و کلی جملات دیگه که از حوصله اینجا خارج هست عزیزدلم،دیگه بزرگ شدی و میتونی با حرف زدن منظورت رو برسونی.

 

 

 

 

 

یه کره زمین کوچولو هم داری که جای ایران و کانادا و آمریکا و چین رو از روش پیدا میکنی،فعلا همین چهار تا رو یاد گرفتی.

 

عروسکت رو میگذاری توی گالسکه کوچولوی خودش و تمام خونه رو می چرخونیش و دور میزنی و بعد هم میگیریش توی بغلت و با دستای کوچولوت به پشتش میزنی و میخوابونیش.

یه وقتهایی هم میخوای که اونو با گالسکش بیرون ببری.

 

 

 باهاش حرف میزنی و میگی عزیزم ملوسم فعلا بخواب.

قربونت برم عزیزم که اینقدر عاقل و باهوشی.

 

توی خونه کلی با بابایی قایم موشک بازی میکنی،هر دفعه یکی قایم میشه و همدیگرو پیدا میکنید،این بازی رو خیلی دوست داری دخترم.

 

 

اینم چند عکس از نماز خوندنت عزیزم

 

 

 

 عاشق خوردن آب هویج بستنی هستی،خصوصا آب هویج تنها رو خیلی دوست داری و هر وقت در یخچال رو باز میکنم سریع میگی هویج میخوام،فدات بشم عزیزم،آفرین که آب هویج دوست داری.

 

از غذاها هم کباب تابه ای، قورمه سیزی و ماهی رو دوست داری،نوش جووووووووووونت عشق من.

 

 

و البته  سیب زمینی سرخ شده.......

 

 

 دختر نازم،همدم من،تمام زندگیم، از اینکه خداوند نعمت دختر دار بودن رو بهم هدیه کرده خوشحالم، چون دختر  نعمت بزرگی در زندگی هست،از خدای مهربان سلامتی و خوشبختی رو برات آرزو میکنم.

 

 

 

 

 

پسندها (3)

نظرات (5)

بابای ملیسا خانم ناناز
26 اردیبهشت 94 1:37
با سلام . ضمن تبریک بمناسبت عید مبعث و همچنین بخاطر وبلاگ زیباتون ، وبلاگ ملیسا دختر بابا با عکسهای جدیدش به روز شد . خوشحال میشیم اگر با تشریف فرمائی خودتون ، یه یادگاری به رسم یادبود تو قسمت نظرات از خودتون به یادگار بزارید . منتظر شما هستیم . باسلام خدمت شما،بابت تاخیر در جواب ببخشید،عید شما هم مبارک،چشم سعی میکنم حتما سر بزنم.
خاله مهسا
10 خرداد 94 15:59
سلام..ببخشید خیلی وقته سر نزدم آخه با شبکه های اجتماعی مشغولیم و متاسفانه به وبلاگ عزیزم سرنزدم... آفرین به مامانت برای این همه تلاش برای شاد کردن رستای نازش... ان شا الله همیشه شاد و سلامت ...در پناه خدا باشید... سلام خاله جون،اشکال نداره من که میدونم شما سرتون خیلی شلوغه،از یک طرف تدریس و از طرف دیگه هم درس خوندن رو دارید،بهتون تبریک میگم،ان شاءالله دکترای فیزیکتونو هم بگیرید.
هانیه
11 خرداد 94 19:51
رستای خوشگلم سلام. امیدوارم الان هم مثل این عکس ها خوشحال و سرحال باشی. دلم خیلی واست تنگ شده.تو بیا خوممون!!!! سلام دختر خاله عزیز رستا جون،ما که زیاد بهتون سر میزنیم،ان شاءالله به زودی زود شما تشریف بیارید.
تک دختر مامانش
18 تیر 94 20:28
سلام خاله جان. خوشحال ميشم به منم سر بزنید. دووووووستون دارم. .[سلام مرسی لطف کردید باشه حتما]
مامان زهره
6 شهریور 94 0:46
برات آرامش رو آرزومندم مرسی خیلی لطف درید